زندگی یک زوج با بزرگترین مار افعی جهان در خانه+تصاویر
تاریخ انتشار: ۲۱ آبان ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۷۶۹۹۴۳
آفتابنیوز :
پدر خانوادهای با دو فرزند بهتازگی از یک افعی ۱۸ فوتی رونمایی کرده است. نام این افعی "هکسی" است و نکته جالب آن است که در کنار سایر اعضای خانواده در خانه با آنان زندگی میکند.
به گزارش آفتابنیوز؛ روزنامه بریتانیایی "سان" در اینباره مینویسد: "این افعی هشت اینچی که توسط پدری خریداری شده بود به حیوانی عظیم الجثه و ۱۸ فوتی تبدیل شد و اکنون در خانه در کنار سایر اعضای خانواده زندگی میکند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مارکوس میگوید هزینه مالی نگهداری و تغذیه این افعی زیاد است و در صورت بروز کوچکترین خطایی این افعی میتواند انسانها را بکشد. با این حال، مارکوس میگوید مطمئن است هکسی هیچگاه حمله نخواهد کرد. البته او میگوید زمان حضور پسران چهار و یک سالهاش، "هکسی" را از آنان دور میکند و تنها زمانی این مار را بیرون میآورد که آنان خوابیده باشند یا در اتاق دیگری به سر ببرند.
منبع: آفتاب
کلیدواژه: مار افعی زندگی با حیوانات
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۷۶۹۹۴۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
«اُمّ علاء»؛ مادر شهیدی که هفت عزیزش را تقدیم اسلام کرد
به گزارش گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، کتاب «اُمّ علاء»؛ روایت زندگی اُمُّالشهداء فخرالسادات طباطبایی اثر سمیه خردمند، روایت زنی است که هفت نفر از اعضای خانوادهاش به شهادت رسیدند. زنی که هجده فرزندش را در خانهای شصتمتری و وقفی بزرگ کرد.
خانهای که هر وقت پنجرهاش را باز میکرد؛ چشمانش به گنبد مطهر حرم حضرت علی علیهالسلام گره میخورد و نسیم رأفت جناب ابوتراب وارد خانه و زندگیشان میشد.
فخرالسلادات یا همان «اُمّ علا»، مادر چهار شهید، همسر شهید، خواهر شهید و مادر همسر شهید است. پدر و مادر فخرالسادات در جوانی به بهانه تعلیم در حوزه علمیه نجف، از تبریز به نجف اشرف هجرت میکنند و همانجا ماندگار میشوند.
فخرالسادات در نجف به دنیا میآید و در سن سیزده سالگی با آیتالله سید حسن قبانچی که یکی از شاگردان ممتاز پدرش سید محمد جواد طباطبایی تبریزی بود ازدواج میکند. آنها در خانه وقفی کوچکی در جوار حرم امیرالمؤمنین علیهالسلام زندگیشان را با عشق آغاز میکنند و حاصل این ازدواج میشود هجده فرزند، نه پسر و نه دخترکه در دوران خفقانی که رژیم بعثی صدام در عراق ایجاد کرد، آنها را به سمت دروس حوزوی سوق داد. تعدادی از فرزندانش شاگرد آیت الله صدر بودند و دخترانش در مکتب بنتالهدی صدر درس میخواندند.
در دوران نخست وزیری حسن البکر پسرش عزّالدین و برادرش عمادالدین که هر دو از شاگردان نخبهی آیت الله صدر بودند دستگیر و روانهی زندان شدند. حسن البکر که از خود اختیاری نداشت، با نظر صدام اعدام این دو روحانی بزرگوار را صادر کرد. این برای اولین بار بود که در نجف خون روحانیت ریخته میشد. چند روز قبل از اعدام، ام علاء با پسر و برادرش ملاقات میکند و به آنها وعدهی بهشت و دیدار با امام حسین (ع) را میدهد.
بعد از شهادت سه فرزندش، ام علاء همراه همسرش ابو علاء به دستور صدام روانه زندان شد. به دلیل فعالیتهای سیاسی دیگر پسرانش در ایران علیه رژیم صدام، این زن و شوهر مبارز و صبور یک سال ونیم در زندان حزب بعث به سر میبردند. درواقع رژیم بعث قصد داشت با این شیوه دیگر پسران وی را به دام بیندازد که مؤفق نشد.
ام علاء در طول زندگی متحمل رنجها و سختیهای زیادی شد. ولی هیچگاه خم به ابرو نیاورد و همچنان در آرزوی سرنگونی رژیم بعث به سر میبرد. ام علاء زنی به شدت صبور، مؤمن، با اخلاق و متواضع بود که در طول زندگیش همیشه به اقوام رسیدگی و از آنها دلجویی میکرد. در بین خویشاوندان برای هر کس مشکلی پیش میآمد او اولین نفر بود که برای حل مشکلش قدم برمیداشت.
او ده سال آخر زندگیش را در حالی که دست و پای چپش در دوران اسارت از کار افتاده بود و هیچ خبری از سرنوشت همسرش ابو علاء نداشت، به ایران هجرت کرد. در ایران ساکن قم شد و تمام کارهای شخصیاش را با توجه به شرایط جسمانی که داشت خودش انجام میداد.
همیشه در طول عمرش فرزندانش را به پشتیبانی از حضرت امام خمینی (ره) و پیروی از ایشان توصیه میکرد. به آنها میگفت: اگر همهی شما هم فدای اسلام شوید ناراحت نمیشوم؛ بلکه افتخار میکنم و بدانید خون فرزندان من رنگینتر از خون فرزندان اباعبدالله نیست.
در بخشی از کتاب «اُمّ علاء» آمده است: نشست روبهروی مامه و هر دو با هم گریه میکردند و روضه میخواندند. پدر با گریه گفت: «علویه! حالا مثل امالبنین چهار پسر فدا کردی.»
شاید میخواست با این کلمات، دل مادر داغدیدهام را آرام کند.
مامه دستی به صورتش کشید و میان هقهق گریههایش گفت: «من کجا، امالبنین کجا ابوعلاء؟ امالبنین تمام فرزندانش را تقدیم کرد؛ اما من هنوز چند پسر دیگر هم دارم.»
انتشارات شهید کاظمی در نظر دارد با امضای نویسنده و نگین دُرّ نجف، چاپ اول این کتاب را به مخاطبان ارائه دهد.
این کتاب در ۲۵۵ صفحه در قطع رقعی، با شمارگان هزار نسخه و با قیمت ۱۸۰ هزار تومان توسط انتشارات شهید کاظمی روانه بازار نشر شده است.
علاقهمندان برای مشاهده و تهیه این کتاب میتوانند با ورود به سامانه من و کتاب manvaketab.com و همچنین از طریق ارسال نام عدد ۲۲ به سامانه پیام کوتاه ۳۰۰۰۱۴۱۴۴۱ کتاب را تهیه نمایند.
انتهای پیام/